دانش زندگی

  ریشه سلامت زندگی و نقش کلیدی آن در دست چه کسانی است؟

ریشه سلامت زندگی و اساس پیشرفت، تعالی و هماهنگ شدن آن با معیارهای علمی در تقلید درست از مجتهدی صاحب شرایط و دارای ملکه قدسی است که به عنایت الهی قدرت تولید علم درست و رهبری جامعه و هدایت افراد آن را به عهده دارد؛ زیرا قانون، امری استادمحور است که باید بر محور تقلید در تمامی شؤون زندگی و رهنمون گرفتن از عالمی ربانی که صاحب ولایت یا دست‌کم صاحب ملکه قدسی است، آموخته شود. بعد از استاد، مدیریت خانواده نقش بنیادی در سلامت زندگی و جامعه دارد که این نقش کلیدی و وظیفه بنیادین با «مادر» است. بر این اساس، تا روحانیت در مسیر اجتهاد و تولید علم، نظام درست نگیرد نمی‌تواند شایسته مقام هدایت و رهبری مردم به عنوان وارثان مقام پیامبران باشد و تا مادر آگاهی‌های لازم را نداشته باشد و  در عمل، اصول روان‌کاوی تربیت فرزند و همسرداری را رعایت نکند، قانون درست نه به دست می‌آید و نه اجرایی می‌گردد. هم رهبری صحیح روحانیت به صورت اولی نقش محوری در کشف قوانین درست و سلامت اجرایی آن دارد و رهبری صحیح نیازمند شناخت درست دین و قدرت تولید علم دینی ـ در اصطلاح خاصی که دارد ـ است و هم بانوان در دو بُعد مادری که وظیفه‌ای بسیار سنگین در فرزندپروری است و همسرداری که مرد را برای اداره جامعه بانشاط می‌سازد و انرژی لازم برای تولید فکر و مدیریت را به او می‌بخشد، بعد از مقام رهبری، تربیت نیروی انسانی و جهت بخشیدن به او را عهده‌دار می‌باشند و این نقش را با تقلید درست از مقام رهبری دینی جامعه و شناخت واقعیت‌های اجتماعی می‌توانند ایفا کنند و توجه داشته باشند که باید از امروز به فکر فردا بود؛ زیرا فردا فرصت فکر آن روز را به کسی نمی‌دهد.

 

زندگی با ما شوخی ندارد

زندگی با ما شوخی ندارد و به صورت کامل جدی است. زندگی ملاحظه‌کاری ندارد و محافظه کار نیست و در صورتی که بتواند، چنان تیغ بر شاهرگ آدمی می‌گذارد که گاه حتی فرصت بازدم دمی را که پایین برده است نیز به او نمی‌دهد. برخی از مشکلات ما برای آن است که پدران ما زندگی را جدی نگرفته‌اند که اگر چنین است ما باید برای جبران آن، زندگی را جدی تر بگیریم. بیش‌تر زندگی‌ها را  باید از نو پایه‌ریزی کرد تا سستی پی آن استحکام بگیرد تا بتوان با جدیت، زندگی  کرد . در توجه به این امر و در ساماندهی مشکلات زندگی نیز باید به یک اصل توجه داشت: اصل اول در مواجهه با مشکلات بزرگ این است که نباید از کنار مشکلات خردتر و کوچک‌تر به آسانی و به غفلت گذشت و آن ها را نادیده گرفت. پیروزی‌های زندگی برای کسی است که در زندگی اهمال و سستی ندارد و جدی و با  اراده، مقاومت، صبوری، استحکام و تلاش سالم و حکیمانه زندگی می کند.

 

 لزوم آموزش چگونه زیستن

دانش زندگی را باید از دوره کودکی تا مقطع تحصیلی دانشگاه‌ها آموزش داد. همان‌گونه که برای بسیاری از کارها نیاز به آموزش است و فرد بدون آموزش لازم وارد کاری نمی‌شود و باید مدرک و صلاحیت لازم برای ورد به کار را گرفت، برای زندگی نیز باید آموزش دید. زندگی یک علم است که باید این علم در مدرسه و دانشگاه تعلیم داده شود.

زندگی نیازمند کتابی است که چگونگی زندگی را توضیح دهد. یکی از عوامل بالا رفتن آمار طلاق به این جهت است که تشکیل زندگی به صورت آگاهانه صورت نمی‌گیرد و چگونه زیستن به صورت فراگیر آموزش داده نمی‌شود.

دانش زندگی باید جزو واحدهای اصلی دانش‌جویان باشد تا آنان از این رهگذر با زندگی و علم آن و با روش‌هایی که مورد تایید روان‌شناسی و آموزه‌های دینی برای زندگی سالم است آشنا شوند.
اگر این آموزش‌ها نباشد نه دختران آشپزی و خیاطی می‌دانند و نه پسران از کارهای فنی ابتدایی آگاهی می‌یابند و نه از زناشویی و فرزندپروری چیزی به آنان گفته می‌شود. دانش زندگی هم از آموزش مهارت‌های برقراری ارتباط سالم می‌گوید و هم روش آزمایش کردن مهارت‌های یک فرد و شناسایی نوع علایق و زمینه‌های رشد و کمال او را بیان می‌دارد.

 

اسم «حَی» نخستین اسم حق تعالی

اسمای الهی ظهور حیات حق است و اسم «حَی» نخستین اسم حق تعالی است و «علم» و «قدرت» و دیگر اسما بعد از آن قرار دارد. خداوند چون حیات دارد علم، قدرت و اراده دارد. انسان نیز در صورتی که حیات داشته باشد می‌تواند به معرفت برسد.

اگر کسی تنها به عمود تن خود زنده باشد و این حیات و ریشه معنوی خویش را توجه نداشته باشد، به روح خود مرده‌ای عمودی است. مرده نمی‌تواند انسان شود هرچند می‌تواند شغلی را در جامعه پیش گیرد، اما وی حتی در شغل خود هم حیات ندارد و تولیدی وی حیاتی از او نمی‌یابد که دوامی داشته باشد. به هر روی، نخستین ویژگی انسان آن است که حیات دارد و زنده است و آدم کسی است که حیات را در همه‌جا می‌بیند؛ حیاتی که از خداوند است.

 

حیات گوارا

ویژگی حیات گوارا عاری بودن آن از اضطراب، استرس و هرگونه تنیدگی است.

آرامش و دوری از اضطراب از لوازم معرفت، ایمان و گروندگی به حق است. 

 

عدم اصالت علوم رایج؛ در مسیر سعادت و سلامت زندگی

امروزه ثروت و قدرت بر پایه دانش و اطلاعات، توان حفظ خود را دارد و فراوانی برای رسیدن به درآمد و ثروت، به فراگیری علوم رو می‌آورند؛ همان‌طور که مدرک‌گرایی، قدرت را نیز به زیر چتر توان خود آورده است.

رسیدن به علم و تخصص علمی نقطه آمال هر بشری گردیده است؛ گویی نمی‌شود بدون آن زندگی مرفهی داشت. علم مایه سعادت و دلیل سلامت و تمدن دانسته می‌شود و کسی نیست که طمع جمع علم و آزِ عالم شدن در یکی از شعبه‌های علم را نداشته باشد. این در حالی است که شمار تحصیل‌کرده‌ها و دانش‌آموختگان بیش از نیاز است و تقاضایی برای آنان نیست و آمار بیکاران صاحب مدارک عالی بسیار بالاست و علم‌گرایی نتوانسته است آرزوهای این گروه فراوان را برآورده سازد و سرخورده، آمال خود را بر بادرفته می‌بینند؛ بدون آن که در این زمینه، میان کشورهای غربی و شرقی تفاوتی باشد.

تمامی دانش‌آموختگان در عمر محدود ناسوتی خود به علم اصالت داده‌اند و بهترین ایام نشاط و توانمندی خود را پی‌جوی آن بوده‌اند تا از مشاغل فرودین جامعه دور شوند؛ در حالی که علم رایج ریشه سلامت زندگی و سعادت آن نبوده است و حقیقت را باید در چیزی دیگر می‌جستند.

 

خطر تراکم علم

تأمین سلامتی در گرو عقل، علم، قدرت، اراده و آزادی است و سلامت انسان با این صفات است که قدرت تامین دارد و نیز می‌تواند به تسخیر سالم پدیده‌های طبیعی و غیر طبیعی بپردازد و اصطکاک و استهلاک در عالم طبیعت را به حداقل برساند و برای خود امنیت و آرامش را فراهم کند.

بشر امروز در ناحیه سلامت جسمی و امنیت روانی در مخاطره است و آمارهای جهانی نگران‌کننده می‌باشد. این نگرانی‌های از ناحیه رشد فزاینده و متراکم علم است که نوعی ناآگاهی در سبک زندگی است. رشد علم سبب سلب آزادی و حق تعیین سرنوشت و ایجاد فقر و استبداد نیز شده است. علم با تمامی شعبه‌هایی که دارد سلامت‌آور نیست. علم مقتضیاتی برای سلامت دارد، ولی تضمین سلامتی در هیچ یک نیست. تراکم نه تنها در علم، بلکه در هر موضوع دیگری خطرآفرین است.

 

نیاز زندگی سالم به؛ سبک شناسی

بسیاری از تحصیل‌کردگان هم به کار رسیدند و هم به ثروت و گاه به قدرت نیز می‌رسند، ولی از زندگی خود خرسندی ندارند و رضایتمندی که از شاخص‌های رشد سالم جامعه است و نیز نشاط و سرزندگی در آنان نیست و علم نتوانسته است «زندگی سالم» را برای آنان رقم بزند؛ زیرا علم با تراکم همراه بوده است؛ در حالی که خود علم نیازمند معیاری علمی است که میزان لازم علم را که امری نسبی است برای هر کسی مشخص سازد تا بتواند سلامت خود را در زندگی چند روزه دنیا که بسیار ارزشمند است تامین و حفظ کند و با مصرف بیش از اندازه اطلاعات و معلومات، بیمار نشود.

زندگی سالم نیازمند «سبک‌شناسی» است و پرداختن به علم که از شوون زندگی است نیازمند مهندسی توسط «علم زندگی» است و علم امروز همه گونه اطلاعاتی را مصرف می‌کند جز دانش سبک زندگی.

بشر امروز چون سبک زندگی نمی‌داند امنیت روانی و اخلاقی خود را با تراکم علم، آسیب رسانده است و علم لازم را که «علم زندگی» است و به آموختن علم، معیار می‌دهد بر زمین گذاشته و برای خود ناکامی و تلخی را رقم زده است.

 

اولویت دانش سبک زندگی

«دانش سبک زندگی» به تغییرات جسمی، طبیعی، منشی، فکری، عاطفی، اجتماعی، اخلاقی، روانی، معنوی و روحی توجه می‌کند و متناسب با آن، توان برنامه‌ریزی و مدیریت زندگی را به فرد می‌دهد. دانش سبک زندگی الگوی کارآمد و عینی زندگی را ترسیم می‌کند تا سلامت و سعادت بشر را تامین کند.

پیش از آموزش هر دانشی باید این دانش را داشت، وگرنه ضعف در اطلاعات بایسته و مهارت‌های زندگی و نیز تراکم اطلاعات و محفوظات ناکارآمد، آرامش روانی فرد را مختل می‌سازد. تراکم اطلاعات که ارمغان دنیای امروز است خطری است که روان انسان‌ها را نشانه رفته است.

بشر کنجکاو و طمع‌ورز بر آن است تا هر چیزی را بداند و قله هر ناشناخته‌ای را فتح کند و درون هر ذره‌ای را بکاود و هر اتمی را بشکافد، بلکه نهادی بیاید که دل‌آرام او باشد تا بتواند لحظه‌ای در کنار او آرام و قرار گیرد، ولی هرچه می‌شکافد و هرچه پیش می‌رود، از آن مأیوس و ناامید می‌گردد و به امید قراری به کشف پنهانی‌های دیگری رو می‌آورد؛ بدون آن که بتواند خود را مهار کند و با برنامه‌ریزی، شأنی را نگیرد و هزاران شأن دیگر را از دست ندهد.
او ناآرام و پی‌جوست؛ زیرا مهارت زندگی و سبک زیستن نمی‌داند؛ خواه مومن و دینمدار باشد یا پی‌جوی امور معنوی، و خردگرا باشد یا لاابالی و هرهری‌منش.

 

دانش سبک زندگی رمز موفقیت

ممکن است علم امروز گروه‌هایی را عافیت داده باشد، اما آغوش عافیت قلبی خسته، وامانده و بریده دارد و بهره‌مندان از عافیت و مرفهان بی‌درد نیز درد خواسته‌های طبیعی ارضانشده خود را دارند و صاحب احساس و عاطفه‌ای نمی‌یابند تا احساس‌های عاطفی آنان را پاسخ گوید.

سلامت زندگی باید از تراکم در تمامی چهره‌های مادی خالی باشد و داشتن شغلی آبرومند و ساده برای تامین مالی در حد عفاف و کفاف و دوری از فقر و رشد افراطی در یک بُعد، و نیز داشتن همسری که استانداردهای لازم را به صورت معمولی و در حد تعادل داشته باشد و بتواند پشتوانه مرد و دل‌آرام او قرار گیرد و برای وی شیرین باشد، سلامت زندگی را تضمین می‌کند و راحت و آسایش جهان با چنین زندگی است، نه با زندگی در آرزوی پولدار شدن یا قدرت یافتن.

بشر در شناخت زندگی سالم راه خود را گم کرده و ساختارهای ناسالمی را سیستم داده است به توهم آن که راحتی و عافیت و تراکم قدرت می‌تواند آرامش خیال آورد.
بشر باید در پی تدوین علم زندگی و کسب مهارت‌های زندگی و مهندسی سبک زیست سالم و شیرین داشته باشد نه آرزوهای بلند برای رسیدن به شغل‌ها و مناصب عالی تا آن که به ثروت، قدرت و شهرت برسد.

 

آن‌چه برای سعادت اصل دانسته می‌شود

 

اگر اهتمام انسان‌ فقط به درآمد بیش‌تر و قدرت اقتصادی، عنوان، اسم و شهرت و در نهایت نیز سواد و علم باشد هیچ یک به تنهایی برای انسان سعادت نمی‌آورد اگرچه هر یک از این امور جزو مبادی سعادت است. آن‌چه برای سعادت اصل دانسته می‌شود تقوا، حب به پروردگار، قرب به مقدسات عالم و عمل به وظایف است.

 

خانه، خودرو، فرزند و مدارک علمی در صورتی کارایی دارد که خداوند خریدار آن باشد وگرنه عمری که برای آن گذاشته شده همه از دست رفته است. خداوند توفیق دهد انسان با خداوند انس گیرد و خداوند، چون خوشی و لذت یا دردی که در وجود ما هست در درون ما نهادینه گردد و فقط در این صورت است که کارها برای خداوند انجام می‌شود و ماندگار می‌گردد وگرنه همه از دست رفتنی و فانی است.

 

آسیب زندگی با شک

در افکار و عقاید خود جازم باشید و باورهایتان به شک و تردید آلوده نباشد و‌با حیرت و سرگردانی زندگی نکنید و محکم تصمیم بگیرید.

کسی که با شک ‌زندگی می‌کند، توانمندی وی کاسته می‌شود.

 

سعادت اخروی در گرو سلامت دنیوی

سعادت و سلامت دو امری است که یکی به دیگری وابسته است. اگر کسی سلامت نداشته باشد، روی سعادت را نیز نخواهد دید.

چنان‌چه کسی دنیای سالمی نداشته باشد، آخرت پرباری نیز نمی‌تواند داشته باشد. کسی می‌تواند در آخرت سعادت‌مند باشد که در دنیا سلامت داشته باشد.

 

عافیت‌طلبی؛ مانع کمال

محدودیت‌های زندگی و فقر مادی در صورت بقای سلامت، به فرد توانمندی می‌بخشد. صدای آب زیباست؛ اگر بتواند صخره‌ها را در نوردد. زندگی در شرایط سخت استقامت فرد را افزونی می‌بخشد و آن را برتر از پایداری افراد عادی می‌سازد.

 

خداوند اگر بخواهد به کسی حیله زند شرایط زندگی مرفه را به او می‌دهد و وی را عافیت‌طلب می‌سازد. کسی که خوی عافیت‌طلبی دارد، یا به شناخت وظیفه نمی‌رسد و یا از تکلیف خود غفلت می‌ورزد.

 

این نفس عافیت‌طلب و خودخواه است که مشکلات زندگی را بهانه می‌آورد. فرد بهانه‌گیر به کمالی نمی‌رسد و میهمان اصطبل ناسوت می‌گردد و به خود و خور و خواب و شهوت مشغول می‌شود و همت بیش از آن را ندارد.

 

عافیت دنیا بزرگ‌ترین بلایا

تمامی انسان‌ها در دنیا محنت و بلایا دارند ولی گاهی برخی انسان‌ها حاضر نیستند محنت و مصیبتی را به ناز بخرند. آنان باید تاوان آن را  بپردازند. خود عافیتی که در دنیاست از بزرگ‌ترین بلایا و حرمان‌هاست.

برای نمونه، انسان‌های عافیت‌طلب در عین لذتی که می‌برند، اسیر غم هجران می‌باشند و در بهترین شادی‌های دنیا فنا وزوال و گذرایی لذت خود را مشاهده می‌کنند و غم این هجران، آنان را آزرده می‌کند. دنیا جای وصل نیست و وصل آن، هجران است.

 

زیست سالم؛ نیازمند مجریان صالح

دین اسلام هم کمال و هم تمامیت دارد به گونه‌ای که خاتمیت یافته و فرازمانی شده است، ولی دین نیازمند مجریان صالح است. طرح شیعه برای ادارهٔ جامعه متن کتاب قرآن کریم و سنت حضرات معصومین علیهم‌السلام است که جهان‌بینی و ایدئولوژی آن کامل و برتر از دانش‌های بشری است، اما مجری آن یا باید امام معصوم باشد یا دست‌کم مجتهد عادل.

قانون به خودی خود مشکلی ندارد و مشکلات آن برآمده از مجریان است که آگاهی لازم و توانایی خودنگه‌داری ندارند و جامعهٔ بشری را برای امیال طمع‌ورزانه و نفسانی خویش به انواع بیماری‌ها و فسادها مبتلا می‌سازند.

زیست سالم بدون مجریان صالح ممکن نمی‌شود؛ مگر آن که کسی این توان را داشته باشد روابط اجتماعی خود را چنان کاهش دهد که از سیستم‌های تعبیه شده در اجتماع برکنار بماند و اجازه ندهد آن سیستم‌ها به حیطهٔ زندگی وی وارد شود.

 

لذت در زندگی ساده

زندگی لذت‌بخش بسیار ساده است. می‌توان با لیوانی چای و گپی با دوستان یا نگاه به گلی زیبا از زندگی لذت برد. لذتی که اگر در جهان تقسیم شود، همه خوشی آن را درک می‌کنند.

افرادی نمی‌توانند به همین سادگی خوشی و لذت در زندگی داشته باشند و رنج مهاجرت به غرب را برای یافتن خوشی بر خود هموار می‌سازند. آنان هرچه در زندگی خود می‌یابند لجن‌زار است.

 

دوری از زندگی معمولی و تلاش برای نزدیکی به آیات حق

آدمی در عمر کوتاه خود باید تلاش نماید تا خود را از مسیر خوردن و خوابیدن یا رفت و آمد معمولی جدا نماید.

توده‌ها یک لقمه نان تهیه می‌بینند و می‌خورند و زندگی کاملاً معمولی دارند، یا پس از مردن یک خانه و ماشین و چند بچه و فامیل برجای می‌گذارند؛ ولی کسانی که صاحب فکر، ذکر، قوت و قدرت هستند خود را به قدر امکان از این خط دور می‌نمایند و خویش را به آیات حق نزدیک می‌کنند.

 

ناپایداری دنیا

دنیا ـ هرچه باشد ـ همیشه یکسان نمی‌ماند و باید در سستی لحاظ قوت و در قوت، سستی‌ها را لحاظ کرد. در شادی‌ها ناشادی‌های عمر را در نظر داشت و در غم‌بارگی‌ها به شوق شادمانی‌های عمر صبوری پیشه کند و دل خود را خوش و بانشاط بدارد.

دنیای نهایتی از دم‌های گوناگون است که هرگز لحظه‌ای از آن ثابت و ماندنی نیست. لحظه‌ای از پی لحظه‌ای می‌گذرد و از سختی‌ها یا راحتی‌ها و خوب‌ها یا بدهای آن لحظه‌ها چیزی باقی نمی‌گذارد. شادی دنیا به این است که در هر صورت می‌گذرد و البته آدمی بار مسؤولیت‌های خود را هر لحظه به منزلگاه وصول می‌رساند و هر دم از عمل و کار آن لحظه فارغ می‌گردد ولی برای همیشه و برای یک ابد میهمان کردهٔ خویش در آن لحظه می‌گردد.

خوشا بر کسانی که با شادی‌ها خوش و با غم‌ها مقاوم هستند و شادی و غم خویش را با هاله‌ای از دوستی، صفا و صداقت سرشار می‌سازند و با صبوری و شکیبایی، در پی وصول به دلخانهٔ مقصودِ حقیقی و معشوق ربوبی خود می‌باشند و نسبت به رنج دیگران و مردمان در بند، بی‌تفاوت نمی‌باشند.

 

زندگی آگاهانه و صفای باطن

صفای باطن به معنای نداشتن ناخالصی‌ها و دوری از حیله‌گری است و این که انسان خودش باشد. برای این که کسی خود باشد و نقش دیگری را بازی نکند، باید خود را به‌درستی بشناسد و داشته‌ها و نداشته‌های خود را بداند و پنهان‌کاری برای سرپوش گذاشتن بر ضعف‌های خود نداشته باشد و صاف صاف و بدون خط و بدون اعوجاج باشد.

کسی که صفای باطن داشته باشد فهمی تیز و درست می‌یابد و هر چیزی را آن‌گونه که هست درمی‌یابد و زندگی وی آگاهانه و بر پایهٔ حقیقت‌ها شکل می‌گیرد، نه بر اساس امور توهمی یا خیالی که واقعیتی ندارد.

قرآن کریم برای زندگی مؤمن نور، شفا، رحمت و سعادت است، اما همین کتاب نورانی برای زندگی زشت‌سیرتان جز خسران و زیان نمی‌باشد و اگر کسی به سلامت در محضر آن قرار نگیرد، ممکن است مصداق حدیث نبوی: «ربّ تال القرآن والقرآن یلعنه» شود.

 

دوره آموزشی علم زندگی پیش از ناسوت

انسان برای نخستین بار در عالم ذرّ علم زندگی در ناسوت را آموزش دیده است. عالم ذر دوره‌ای آموزشی موقت است که انسان را برای ورود به عالم ناسوت و زندگی در آن تحت تعلیم قرار می‌دهد و آماده می‌سازد. این دورهٔ آمادگی برای برخی نوزادان که به دنیا می‌آیند هنوز خاطره‌انگیز است اما نداشتن قدرت بیان و غرق شدن در ناسوت و لذت‌ها، کثرت‌ها، شلوغی‌ها و مشکلات آن، کم کم برای آنان فراموشی آن روزگاران را در پی دارد.

آن ایام را می‌توان با فارغ ساختن ذهن و اندیشه از کثرات و قلب از هر گونه دلگیری، آلودگی، کینه و بغض و صافی شدن در پرتو ریاضت‌هایی که قدرت تنها شدن و خلوت به فرد دهد به یاد آورد و به فطرت توحیدی و عشق الهی خود رجوع کند.

این کار نیازمند داشتن قدرت تحمل فشارهای بسیار سهمگین روحی روانی است. این کار همانند به یاد آوردن خوابی است که سی سال پیش آن را دیده و جزییات، زمان و مکان آن را به خاطر می‌آورد. از اموری که در عالم ذر سرشت انسان شده است باور به خدا و دین‌مداری است.

 

دو اصل مهم در زندگی

مؤمن باید دو خاکریز مطمئن داشته باشد:
نخست-صفای باطن و تحقق امور معنوی در خود؛
دوم-تحصیل اصل عفاف و کفاف در زندگی نسبت به خود و کسانی که همراه او می‌باشند.
اگر این دو اصل رعایت شود، زندگی سالمی وجود خواهد داشت و گرنه هیچ روشی در زندگی صحیح نخواهد بود و نبود این دو امر حرمان ابدی را به همراه دارد.

نبود هر یک از این دو زیان‌بار است؛ اگر اصل دوم نباشد، فقر و پژمردگی گرفتاری به بار می‌آورد و اگر امور معنوی نباشد، آدمی آدم نمی‌ماند و با نبود این دو، حرمانی گسترده آدمی را فرا خواهد گرفت و آشفتگی خاطر، او را به افراط یا تفریط وا می‌دارد.

 

زندگی گوارا در پرتو ایمان

ویژگی حیات گوارا عاری بودن آن از اضطراب، استرس و هر گونه تنیدگی است. آرامش و دوری از اضطراب از لوازم معرفت، ایمان و گروندگی به حق است. کسی اضطراب ندارد و نیز از زندگی راضی است که به حق معرفت و ایمان داشته و بر آن باشد؛ بر این پایه، حیات گوارا تنها در متن ایمان به دست می‌آید. نعمت حقیقی فقط با ایمان است و این نعمت ظاهری است که لحاظ عام دارد و به همگان می‌رسد.

کمال عقلانی بیش‌تر افراد و آگاهی به معارف نظری و عملی، به واسطه تواصی و سفارش افراد جامعه به حق و نیز توصیه به این که باید در تمام شوون و امور زندگی شکیبایی و رضا پیشه نمود با هدایت رهبری ولایی است و این رهبری اوست که توشه ابد آدمی را می‌سازد.

انسان، حکمت قولی و نظری را در نشاه دنیایی و ناسوتی بر جای نمی‌گذارد و در حالی دنیا را ترک می‌گوید که آن‌چه دارایی حقیقی اوست ـ از حکمت نظری و عملی که گوهر ذات او گردیده است ـ به همراه می‌برد؛ آن هم برای یک ابد و تمام زندگی در دیگر عوالم بر اساس زندگی دنیایی و گزینش‌های ارادی که داشته است رقم می‌خورد.

 

حیات گوارا و آرامش در زندگی

زندگی گوارا؛ زندگی در حال نعمت به معنای آرامش حیات سالم و گوارایی زندگی است. این معنا هم با غِنی قابل جمع است و هم با فقری که به بؤس و شدت نرسیده باشد؛ همان‌طور که می‌شود کسی ثروت یا علم داشته باشد، ولی این ثروت یا علم نه تنها برای او نعمت نباشد و خالی از گوارایی باشد، بلکه ممکن است برای او نقمت و بلای جان گردد و سلامت و سعادت او را آسیب رساند و حیات دینی و معنوی او را در مخاطره قرار دهد.

در برابر نعمت، «بؤس» قرار دارد. شدت مضیقه، تنگی، سختی، نگرانی، نارسایی، ناآرامی و التهاب مقابل نعمت است. بشر امروز گرفتار بؤس است و با آن که امکانات و فن‌آوری‌های فراوانی دارد، آرامش از زندگی او رخت بربسته است. سیری مجازی در تارنماهای اینترنت و شبکه‌های ماهواره‌ای گویای این مطلب است و در چهره زندگی‌هایی که نمایش داده می‌شود، همه چیز هست جز آرامش و گوارایی عیش.

کسانی که برای فردا زندگی می‌کنند یا برای دیروز فکر می‌کنند، غفلت از حال پیدا می‌کنند و از نعمت و گوارایی زندگی که همان در امروز بودن است بی‌بهره می‌مانند و از آن غافل می‌شوند.

 

منطق دانش زندگی

کسی که دانش زندگی می‌داند به هیچ وجه در زندگی به جایی نمی‌رسد که گله و شکایت از چیزی داشته باشد. او هم از مردم و هم از خدا ناراحت و ناراضی نمی‌گردد و استرس، تنیدگی و نگرانی ندارد و این امور برای کسی پیش می‌آید که در خردورزی زندگی و دانش آن مشکل دارد.

آگاه به دانش زندگی عقل زندگی دارد و عقل زندگی سلامت، عفاف، کفاف و آبرومندی را در پی دارد و آدمی را از افراط، تفریط، کمبود یا زیاده در زندگی مصون می‌دارد.

دانش زندگی با آموزه‌هایی که دارد عفاف و کفاف، سلامت روح و حلیت مال و فرزند سالم را برای فرد به ارمغان می‌آورد و نیز آدمی را در مسیری اعتدالی از زیاده‌خواهی و وارد آوردن اذیت و آزار و تنیدگی به خود برای افزون کردن مال دور می‌دارد.

 

یکی از مسئولیتهای دانش زندگی: تربیت فرد عادل


علم حقیقی قدرت می آورد و دو پایه اساسی ملکه عدالت را پدید می‌آورد. عدالت دو پایه دارد: یکی آگاهی بر مورد عدالت و شناخت عدالت است و عادل باید علم به موارد عدالت داشته باشد. پایه دوم آن قدرت است و شخصی که عدالت را می‌شناسد، باید توان اجرایی نمودن آن را داشته باشد و آن را در خارج پیاده نماید.

اگر کسی علم به عدالت یا قدرت اجرایی و عملیاتی کردن آن را نداشته باشد و علم خود را با قدرتی که دارد اعمال نکند و قدرت را در دست گیرد، عادل نیست. تعبیر امام عادل تعبیری بلند در فرهنگ شیعه است. این تعبیر تمامی افراد تا پدر خانواده که مسوولیت اداره منزل را بر عهده دارد، شامل می‌شود. پدر خانواده در صورتی عادل است که دارای علم زندگی و قدرت اداره آن باشد و علم و قدرت خود را عملیاتی سازد.

عدالت امری سنگین است که هر کسی را توان اجرایی ساختن آن نیست، بر این اساس کم‌تر افرادی می‌توانند در این مقام جای گیرند و دانش زندگی یکی از مسئولیت‌های خود را تربیت فرد عادل می‌داند؛ از این رو فرد عادل را باید کسی دانست که بداند در زندگی باید چه کند و دارای علم زندگی باشد و قدرت عملیاتی ساختن دانسته‌های خود را داشته باشد.

 

علم زندگی و قدرت هستی شناسی


زندگی یک علم است و علم چیزی است که همراه قدرت باشد. علمی که قدرت نیاورد وهم و خیال است نه علم. علم لازمه‌ای دارد که از آن جداناپذیر است و آن قدرت است.

ذهنیاتی که به انسان توانایی تسخیر و تصرف و مدیریت درست زندگی را ندهد، علم خوانده نمی‌شود. زندگی یک علم است نه یک سلسله معلومات. معلومات هرچند بسیار باشد، چون علم نیست، قدرت نمی‌آورد و صاحب معلومات بسیار چه بسا در زندگی روزمره خود ناتوان می‌باشد و نمی‌تواند ساعتی را با همسر و فرزند خود به خوشی بنشیند. چنین کسی عالم نیست، بلکه یک هارد و حافظه کامپیوتر یا یک سی دی است که از نظریات دیگران انباشته شده است ولی برای خود او قدرت و اراده‌ای نیست.
علم زندگی نمی‌تواند موثر نباشد. علم زندگی را می‌توان به قدرت هستی‌شناسی تعریف کرد. چون هستی بی‌نهایت است مرزی نیز برای علم و قدرت آدمی نیست. علم زندگی باید سلامت دنیا و سعادت آخرت را تضمین کند.

 

اهمیت دانش مدیریت زندگی

باور زندگی یک علم است. زندگی دارای اصول و قواعدی است که اگر کسی آن را نداند، حیات سالمی ندارد و همواره با خلل و مشکلات بسیاری مواجه است و بدتر از آن، مرگ بدی هم خواهد داشت.
کسی که نمی‌داند در کجا باید نرم باشد و در کجا از اکسیر عشق استفاده نماید، در چه حالی غضب نماید و در چه حالی گذشت یا ایثار داشته باشد و در چه جایی سخت بگیرد و جدی باشد، همه چیز را با ناآگاهی‌های خود بر هم می‌ریزد.

کسی که دانش زندگی را در دست دارد چالش‌ها و آسیب‌های آن را به‌خوبی می‌شناسد و دانش مدیریت زندگی را دارد و قافله زندگی خود را با کم‌ترین آسیب و با بهترین راهبرد به مقصد می‌رساند. او اگر دانش زندگی را بداند، می‌تواند میان مهر مادر و همسر خود جمع نماید و از تعارض میان مادر شوهر و عروس بکاهد و همسر پر هزینه خود را به همسری کم‌خرج تحویل برد.

 

زندگی شیرین

زندگی با تمامی مشکلات، حوادث و تلخی‌هایی که دارد شیرین و دوست داشتنی است.

کم‌تر کسی را می‌توان سراغ داشت که حاضر باشد از اندکی و لحظه‌ای از زندگی خود بگذرد جز اولیای الهی که دل در گرو حق تعالی بسته‌اند و بس.

 

مدیریت زندگی سالم

✅ متأسفانه در زمینه‏ ى مدیریت زندگى بسیاری از مردم ضعیف عمل مى‏ نمایند و بدتر از آن این که خداوند را عامل بدبختى، فقر و بیچارگى خود مى ‏دانند و نه ضعف مدیریت و سستى عرضه و جوهره ‏ى خود را.

✅ مؤمن باید در زندگى با قدرت مدیریت خود، مشکلات را به کم ‏ترین میزان برساند و در مسایل زندگى و نیز در محیط خانواده و کشور و نیز در تأمین درآمد و هزینه باید کم ‏ترین مشکل را داشته باشد.

✅ کسى که دنیا ندارد، دین ندارد. دین زمینه ‏ى دنیاست و دنیا زمینه‏ ى دین است. اگر کسى نتواند جاى پاى محکمى داشته باشد نمى‏ تواند نماز بخواند. اگر زیر دست شما در نماز پایین رود، به جاى این که سجده کنید به رو بر زمین مى ‏افتید؛ هرچند «بحول اللّه و قوته أقوم و أقعد» بگویید. باید زیر دست شما سفت و سخت باشد تا بتوانید از زمین بلند شوید، همین گونه اگر دنیاى ما سست باشد و کسى با فقر درگیر گردد نمى ‏تواند فرد خوبى باشد.

✅ بیچاره هست که کمال عقل را ندارد وگرنه به فقر دچار نمى ‏شد. دنیا را باید به قدر عفاف و کفاف داشت. خداوند فقر را براى کسى قسمت نکرده است. باید در زندگى تقدیر معیشت داشت و با مدیریت زندگى سعى کرد مشکلات را به کم ‏ترین درصد رساند.

✅ بررسى زندگى ائمه‏ ى معصومین علیهم ‏السلام و مطالعه ‏ى آن به دست مى‏ دهد آن حضرات علیهم ‏السلام در مدت عمر خود چه درآمد بالایى داشته ‏اند! با این که دشمن آنان را در تنگنا قرار مى ‏داده و در حالت جنگ و درگیرى نیز بوده اند! چگونه کسى مى ‏تواند بگوید: من شیعه هستم ولى نمى ‏تواند نان و هزینه ‏ى لازم و ضرورى خود را تأمین نماید.

 

ترکیب دین با آزادی لاییکی

با توجه به نیازها و هوس های افراد جامعه در دوره ی حاضر که فرهنگ اومانیست و انسان محوری حاکم است، دینی که در جامعه نتیجه می دهد ترکیب دین و لاییک است؛ یعنی دینی که در آن هر کس هر کاری بخواهد بتواند انجام دهد.

دینی که مسلمانان را از غیر مسلمانان جدا می سازد و مسلمانان را در مذهب آزاد می گذارد و اصرار بر حفظ ظاهر دین را در جامعه مطرح نمی سازد و اگر دین در جامعه ای مطرح شود، می گوید دین موجب عقب ماندگی جامعه می شود.

عده ای از مسلمانان و آزادی خواهانی که آزادی را به هر شکل ممکن قایل اند، بر اساس چنین دینی است که هم نماز می خوانند و هم دنبال زن دیگران هستند. وجه جمع دین اسلام و لاییک این گونه است.

اسلامی که در قبال نفسانیات سر تسلیم فرود آورد و عقل را به زیر پای کوبی و پای مالی نفس در می آورد، همان دین و اسلام لاییک گراست که مقدمات آن در جامعه کنونی هست که سر شاخه های آن نمایان است و قسمتی از آن اجرا می شود. وقتی شراب ها و قمارها را از مجالس عروسی جمع نمی کنند و عربده کشی جوانان مست هنگام عروسی در نیمه های شب همه ی شهر را می لرزاندو کسی جلوگیری نمی کند، خبر از ترکیب دین و نفس می دهد.

 

مطالب مرتبط